روزانه ها(۴)(پست۱۵)

مجددا سلام 

... 

منــ کهــ خوبــ نیستمــ!شما ها چهــ طورینــ...!؟ 

حتما الانــ میگینــ "چرا خوبــ نباشیــ بارانــ...؟" 

... 

خوبــ راستشــ منــ خستهــ امــ... 

از روزمرّگیــ... 

از یکنواختیــ.... 

از اینکهــ شبا تا ۲-۳ بیدار باشمـ و صبح ها همــ از وقتیــ کهــ بیدار میشمــ یعنیــ حدودا ساعت۱۱-۱۲ بیامــ نتــ و بهــ همینــ ترتیبــ  تا شبــ... 

بهــ نظرمــ خیلیــ مسخرهــ استــ و بیــ خود....  

 

داریمــ بزرگــ میشیمــ... 

هر روز کهــ میگذرهــ بیشتر بهــ مرگــ نزدیکــ میشیمــ  و بدونهــ توجهــ بهــ اینــ موضوعــ نفســ میکشیمــ و پیشــ میریمــ...  

خودمــ رو مثالــ میزنمــ... 

منــ هیچــ هدفــ خاصیــ تو زندگیمــ ندارمــ کهــ دنبالــ کنمــ... 

.  

چهــ خوبــ بود اگهــ اینجوریــ نبود...

نظرات 4 + ارسال نظر
امی سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ب.ظ http://www.shelakhteh.blogsky.com

سلام ممنون که بهم سرزدی منم اصلاچندوقت کهحالم خوب نیستی بدشانسی پشت بدشانسی پس یه جورای حالت ودرک میکنم بازم بیا

اوهوم!و بدترین نکتش اینه که من هیچ حس مثبتی نسبت به رو به راه شدن قضایا ندارم...

آدمک سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ http://adamaka.blogsky.com

سلام
قالب وبلاگت حرف نداره
اما راستش طرز نوشته هات اذیتم می کنه


ببخشید عزیزم...
اما دقیقا منظورت رنگی نوشتن هست یه کشیـــــــــــــــدنش؟!

اگه منظور رنگی بودن باشه :واسه این اینجوری مینوسم چون یه فضای کودکانه میشه که دوسش دارم و تو وبای دیگه هم که میرم این حالت رو ترجیح میدم!اما خوب اگه زیاد مخالف داشته باشه عادی می نویسم

بهزاد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام باران عزیز
مطمئن باش روزمرگیتو خودت عامل اصلی هستی
با کمال احترام با حرف دوست خوبمون امی کاملآ مخالفم چون چیزی به نام شانس و بخت و اقبال وجود نداره
نیوتن میگه ادمای تنبل چیزی به نام شانسو ساختن که سراغ علت عوامل پدیده ها نرن.

من نظر خاصی در رابطه با شانس ندارم
پس ترجیحا نظر نمیدم در این رابطه!
اما روزمررگیه من ربطی به شانس نداره!ربط به بی هیجان بودن زندگیم داره...
ربط به این داره که من هدف ندارم
و به اینکه سرگرمی ندارم
دلخوشی ندارم...
فقط دارم زندگی میکنم به عنوان یک چیز اجباری...

آویشن چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.dittany.blogsky.com

سلام باران جون
بچه معلومه چت شده.حرف میزنیا.مگه میشه هدف نداشته باشی.
خوب احیانا نکنه به سمت پوچی داری میری.معلومه از بس پای نت نشستی اینجوری چت زدی.بیخیال.
بذار مهر ماه بشه...درسات که شروع بشه دیگه از این حرفای نا امید کننده نمیزنی...
الانم از روی بیکاریه زیاده که اینارو میگی.
خوب بچه با دوستات از خونه بزن بیرون.برو مهمونی.
چپیدی تو خونه این فکرا رو میکنی.
آخر از دستت دق میکنما ننه جون
به فکر خودت نیستی به فکر این قلب من باش که داره با باتری کار میکنه

باشه مامانیــــــــــــــــی جونم

قوله قول...
امروز با یکی صحبت کردم که یه کمی کمکم کرد هدفمند باشم...
ازش خیلی ممنونم....
البته آخرش باهام قهر کرد رفت...
شایدم قهر نکردها...
ولی یهو رفت...
یه کمی اذیتش کردم
ولی قصد شوخی داشتم!
حالا بازم نمیدونم
نه ناراحت نشد فک کنم!
چیزی بش نگفتم!فقط یه کمی بد اخلاق بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد