جدیدترین یادداشتها
همه- پست آخر...
- دبیر سمپادی رو عشق است:دی
- لعنت به یگانه(پست32)
- دبیر فیزیک--->:D (پست31)
- تو روح بلاگ اسکای...:دی(پست30)
- روزانه ها (۱۱)....(پست۲۹)
- باران،بارانی کرد(5)...(پست28)
- روزانه ها (۱۰)..(پست27)
- روزانه ها(۹)...(پست۲۶)
- ...!!!؟؟؟ (پست25)
- روزانه ها(۸)...(پست24)
- عدالت خدا(4)...(پست۲۳)
- روزانه ها(۷)...(پست۲۲)
- باران،بارانی کرد(5)...(پست21)
- عدالت خدا(۳)...(پست20)
بایگانی
- دی 1389 1
- مهر 1389 4
- شهریور 1389 27
- مرداد 1389 2
آمار : 12704 بازدید
Powered by Blogsky
باران،بارانیـــــــ کرد(3)...(پست13)
هوا گرفتهـــــــ بود...
باران میبارید...
کودکیــــ آهستهـــ گفت :
خدایا گریهـــ نکن ! درستــ میشهـــ !! 
باران
دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ب.ظ
سلام باران عزیز
تبریک واقعآ پر از حسه
پر از تفاوتی که حس نمیشه
ولی به کودکی که میشناسیش بگو به خدا بگه:
مگه چقد داره بهت خوش می گذره که ما داریم تو بی بارونی غرق می شیم؟
شاید این خدا نیس که الان شاده!این بنده هاشن که اشک خدا بین دلاشون تقسیم شده و حالا به جای ابرا این چشمای ماس که بارونی میشه!
اما با این حال اینجا م۳ که قرار نیس من جواب بدم!خود خدا باید بگه...
سلام
آره درست میشه.
اون بچه که گفتی احیانا که پسر نبوده.
ای شیطون.
عاشقتم باران جون
نیمیدونم!
اما وقتی جمله رو خوندم تو ذهنم پسر اومد
بهت میاد.یعنی به مطلبات میاد
تا چند ساعت قبلش به دلایلی یه قالب دیگه گذاشته بودم و توضیحاتمم تو یه پست داده بودم!
اما بعد منصرف شدم!هم قالبو باز عوض ردم هم ژستو ژاک کردم!
مرسی از تاییدت واسه قالب
سلام باران عزیز
آره خودش باید بهم بگه...
اگه دیدیش بگو یا بیاد پایین یا منو زودتر ببره بالا.
اٍ...
بهزاد...
نزن این حرفو...
اصلا جواب این سوالتو کلا بی خیال شو...