روزانه ها(۳)(پست۱۲)

امروز یه جوری بود.... 

من دل یکی که دوسش داشتم رو شکستم... 

زیاد به روی خودش نیُورد  

...

یهو تغییر کرد 

انتظار  داشتم کلی بد وبیراه بگه و تموم ... 

اما یه جوری برخورد کرد که... 

فک کنم میخواست منو شرمنده تر کنه... 

نمیدونم.... 

گفت منو بخشیده 

اما...  

حتی از این هم مطمئن نیستم... 

اصلا حس خوبی ندارم... 

ولی فک کنم این که من و اون از هم دور باشیم برا هر ۲مون بهتره... 

نمیدونم بازم... 

اما امیدوارم ناراحت نباشه ازم 

فک کنم رفتار مهربونی که با من داشت کلی خودشو اذیت کرد....

نظرات 3 + ارسال نظر
میعاد دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ق.ظ http://www.mead-e-man.blogfa.com

امیدوارم ازت ناراحت نباشه
من اگه جای تو بودم نمی تونستم خودمو نگه دارم و حتما باهاش تماس برقرار می کردم
و شاید اشتباه همیشگی من همین باشه.......

نمیدونم برات پیش اومده یا نه!
اما گاهی وقتا میدونی که اگه بخوای از دل طرف در بیاری بیشتر دلگیر میشه...
الان نبودنه من براش بهتر از بودنمه!

بهزاد دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام باران عزیز
حالا که شکوندیش سعی کن تیکه هاشو برداری و بچسبونی
هرچند مثل اولش نمیشه ولی دوباره شکل قبلیشو می گیره و با مرور زمان اثرات شکسته شدنش به چه چشم نمیاد.

نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم!
قبلا فقط واسه اون بهتر بود که دورو برش نباشم!
اما الان برا خودمم اینجوری بهتره

آویشن دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://www.dittany.blogsky.com

سلام ناناز
ای من بمیرم واسه اون دلت
امیدوارم این مشکل به زودی حل بشه.اگه اون آدم واقعا مهربون باشه با یه ناراحتی که باهات بد نمیشه.اینو میزاره به حساب بی حوصلگیت.کمک خواستی خبرم کن.عکس بده جنازه تحویل بگیر
به کلبه ما هم یه سری بزن خوشحال میشم
چشم انتظارت هستم

کارت عالیه ادامه بده
موفق باشی

خدا نکنه گلم!


حتما میام عزیزم...


اون منو بخشیده!باهامم بد نمیشه!اما دیگه خوبم نیستیم!


مرسی !لطف داری تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد