باران،بارانی کرد(2)...(پست۸)

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم 

...

نظرات 1 + ارسال نظر
alien پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://invisible-alien.blogsky.com/

تو هم مثل من رنگی رنگی مینویسی
منم دلم گرفته..راستی آپ قبلیت نوشتی 10 شهریور تولد یه نفره..
تولد یه عزیز منم 10 شهریوره

ولی عزیز من کسیه که براش عزیز نیستم!
تو که اینطوری نیستی!!!؟!
ها؟!
یعنی امیدوارم نباشی....
مرسی که سر زدی..
بازم بیا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد